فريد خرسي
روزمرگي‌هاي يك جوان اهوازي

mabal

هر چيز اين دانشگاه پيام نور بد باشه،توالت هاش خيلى كاردرستن!!!!!!!بزرگ،دلباز،سيفيد،خوراك.
فعلا


طى دو روز گذشته باد و خاك و طوفان گند زده به شهر شهيد پرور اهواز.اگه 5 دقيقه توى اين هوا راه بريد تمام سرتون پر خاك ميشه.چيزى هم كه اينجا زياد پيدا ميشه خيابونهاى آسفالت نشده و ساختمون هاى نيمه كارست كه پر از خاك تشريف دارند.خلاصه اين كه اگه چند روز ديگه اين طورى بمونه زير خاك ميره اين شهر كوفتى.
فعلا


اين بزرگوار عكاسيش حرف نداره.احتمالا همتون تا حالا اين عكس هارو ديدين.فقط نميدونم از چه لنزى استفاده كرده كه ازش بايد بپرسم.من هم مثل ايشون كوهنوردى رو دوست دارم ولى با اين تفاوت كه ايشون بالفعل ميتونن به كار مورد علاقشون بپردازن ولى توى شهر من تا جائيكه چشم كار ميكنه و نميكنه چيزى به اسم كوه وجود نداره(ميبينين تو چه شهر باحالى زندگى ميكنم؟) در ضمن من الان يك متر زمين تو بهشت دارم!
فعلا


استامينوفن عزيز به تاريخ دوشنبه 5 آبان يه مطلبى نوشتن كه شايد هيچ كس به اندازه من نتونه عمق مطلب رو ببينه.چشم كدئين عزيز چشم.
فعلا


امروز به اين نتيجه رسيدم كه تميزيم چيز خوبيه
فعلا


من خيلى وقته كه اسم بلاگشو توى صفحه اول ليست پرشين بلاگ ميبينم ولى نميدونم چرا هيچ موقع بهش سر نمىزدم!
فعلا


اين بشر جايى زندگى ميكنه كه اميدوارم زمانى بتونم برم.احتمالا دانشجوى هنر باشه و دستى توى نوشتن داره.در ضمن من هم از كوئليو خوشم نمياد.
فعلا


-- روزه اى؟
+ از زبونم فهميدى؟
-- نه آخه دهنت بو گه ميده.
فعلا


بابا من خودم شخصا مشرف به موتم ، تو اين باد و خاك ميام در رو برات باز ميكنم، دو بار هم كه دسته كليدت رو گم كردى كه اين دومى رو از من دودر كردى،حالا يه دفعه تو اين 19 سال سلام نكرديم بيا پا كن تو ماتحت ما.بر ميگرده ميگه صبر كن بهت سلام كنم.خيلى كارت درسته در رو ببند خاك نياد تو.
فعلا


لينك دادن به كسى كه يه لينك مگنوم رو ميذاره كنار بلاگش براى من كه عكاس آماتورم واجب كفاييه.
فعلا


اين آقا فريد گل گلاب الان داره با دمش گردو ميشكنه.خوشحالم دوباره مينويسه.شعر گفتنش منو كشته
فعلا


چند وقت پيش يه بلاگ خوندم از يه نفر پسر ايرانى مقيم كانادا.به نظرم استاد يه دانشگاه بود يا يه همچين چيزى خلاصه تو دانشگاه بود.جون من اگه كسى ادرس بلا گشو ميدونه بفرسته برام
فعلا


قوووووووو

و قوهاى انزلى به بوركينافاسووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو باختند يعنى حتى.
فعلا


الان داشتم اينجا رو ميخوندم يه لحظه حس كردم هولدن خونم اومده پائين امشب اگه بميرم هم بايد بشينم براى سومين بار بخونمش(حالا خوبه بيفتم بميرم).يادش به خير بار اولى كه خوندمش دو سال پيش بود.پيش دانشگاهى بودم.مثا الان ماه رمضون بود يعنى شب قدر بود
(درست ميگم كه قران ميگيرن سرشون).خلاصه مادرم نشسته بود پاى تلويزيون و داشت با پخش مستقيم از جمكران دعا ميخوند. من هم گفتم بشينم يك كم درس بخونم كه چشمم خورد به اين كتاب كه تازه برادرم خريده بود.خلاصه گفتم يه ورقى بزنيم تا بعد بريم سر درس و مقش.ورق زدن همان و تا صبح نشستن پاى كتاب همان.همون شب تمومش كردم ولى فقط كتاب رو چون هولدن از اون موقع توى ذره ذره وجودم رسوخ كرد.عجيبه كه بيشتر شخصيتهاى اون داستان رو در زندگى واقعيم ميبينم مخصوصا اون لجن مخفى.
در مورد ايشون هم بايد بگم دو نقطه اشتراك داريم.اول اين كه دو تامون خوره كتاب داريم فجيعععععععععععععععععععععععععععع دوم اين كه عشق سلينجر داريم اون هم فجيععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععع. و تفاوتمون اينه كه من در مقابل شعر گوسپندى بيش نيستم.
خلاصه دمت گرم كه يادم انداختى .
فعلا


و ايران كشوريست كه گزارشگر فوتبالش 30 دقيقه اول بازى نام بازيكنى را ميبرد كه در بازى نيست و حتى اين توضيح را ميدهد كه او پديده اين فصل است و قرار گرفتنش در تركيب حق او بوده!!!!!!!!!!!
فعلا


خاله سوسكه گوش كنه.
به گمانم كه زير عباى ملا رفته
حلاله...بغلو بپا نماله

فعلا


و ماه مبارك رمضان شروع شد.يه سوال شرعى دارم.خوندن بلاگ خانوم ها توسط آقايون و بر عكس روزه رو باطل ميكنه؟؟
فعلا


بله ديگه پدر خوانده هم رفت.خدا به همراهش.به نظر من عجيب ترين خداحافظى كه من رو شوكه هم كرد خداحافظى گلابى بود. و از امروز ديگر گلابى نمينويسد(اگه درست يادم مونده باشه).تا مدت ها بعد از خداحافظيش بهش سر مىزذم به اميد يك بازگشت ولى نيومد.
فقط اميدوارم استامينوفن عزيز هيچ وقت بلاگش رو ترك نكنه.(ديشب براش ادرس اينجا رو كه ميفرستادم ديدم انلاينه.اومدم باهاش صحبت كنم ولى جواب نداد.البته احتمالا به خاطر اين بود كه همون موقع شروع كردم به دانلود ورژن جديد مسنجر).
فعلا

پ.ن: الان كه داشتم اين قسمت آخر تو پرانتز رو در مورد استامينوفن مىنوشتم، يه دفعه فهميدم اين لحظه رو چند وقت پيش تو خواب ديدم.راست ميگم بخدا


اونها(دو تا ماه پرى):آقا ببخشيد موز كيلو چنده؟؟
او(يه عرب شكم گنده كه پاكت سيگار 57 تو دستش خودنمايى ميكنه):600 تومن.
آنها(دو تا عنصر ذكور دانشجو(احتمالا آزاد)كه جونشون از تو دماغشون داره ميزنه بيرون): آقا ببخشيد موز كيلو چنده؟؟
او(همون بالايى):800 تومن.
فعلا


يه روسپى از نظر من و تو بوجود اومده براى ارضا كردنمون. هر موقع باهاش خوابيدى بعد از تموم شدن كارت از طرف من ازش بپرس:كسى رو داره كه اون رو ارضا كنه؟
فعلا


har chi zoor mizanam in sistome nazarkhahi rah nemiofte
felan in email mane ta bad
fkherse@yahoo.com



Visit my guestbook!


اهواز

و اهواز تنها شهرى كه ده و بيست تومانى كاغذى در آن اعتبارى ندارد.
فعلا


صد تومنى

روى يه صد تومنى نوشته بود:هر وقت مشكل پيداكردى پشت اين صد تومانى رو نگاه كن.پشتش رو نگاه كردم.نوشته بود:احمق!مگه نگفتم وقتى مشكل پيدا كردى؟

فعلا


ميگه از كانادا ولى يه دفعه تو كيشه،الان هم كه سالگرد ازدواجشه از رم مطلب مىنويسه
جمله عاشقانه:پيدا نكردم
تك بيت:بيا نير چرا نير


ما كه نفهميديم ادريس يا يحيى ولى دوباره داغ شمال رو زنده كرد.
جمله عاشقانه:بريم پياده روى
تك بيت:پيدا نكردم


كى مىتونه رو حرف ما رئالىها حرف بزنه؟؟
جمله عاشقانه:هلگرا.عمو ويسنته
تك بيت:ويسنته چيزى بگو حرفى بزن


از اون حرفه ايهاست تو تخصصش.آدم دوست داره باش رفاقت كنه.
جمله عاشقانه:ويسكى يا چيز ديگه
تك بيت:دستم اندر دامن ساقى سيمين ساق بود


حالا واقعا وكيلم؟ صد و سى و هفتميش رو كى مىنويسه؟
جمله عاشقانه:بابام مرد بود بد فرم
تك بيت:آخر باحالا شيم


در مورد اسم مريم دو نظر دارم.اول اين كه وقتىآدم به اسم مريم بر مىخوره فكر مىكنه بايد طرف خيلى خوشكل باشه.دوم اين كه پسوند گلى خيلى به اسم مريم مياد. مريم گلى.قشنگه. دختر دايى منم اين طورى صدا ميكنن.من بهش گلى نميگم چون داييم بد فرم كليده
جمله عاشقانه:بلاگم خوشكله
تك بيت:چه خوشكل شدى امشب


آقا ببخشيد شما مهندسى؟؟ما هم يه جورايى مهندسيم البته مهندسى ما ذاتيه.از بابامون به ارث رسيده
جمله عاشقانه:خانوم من مجردم
تك بيت:....پارو بزن


حافظ و سعدى و مولوى چى؟؟؟جمله عاشقانه:عزيزم بطريم كو؟؟
تك بيت:من مست و تو مست يه آژانس بگير بريم خونه


آپديت هم كه نكنه چون يه رئالى بزرگه قبولش داريم(كى بايد بريم بارسا رو سوسك كنيم؟)
جمله عاشقانه:پيپ! چرا موهاتو كوتاه كردى؟
تك بيت:رائول هووووورا بارسا...


فحش ميده نامرد طلبكارم هست.
جمله عاشقانه:كاشى مىكاريم آب حوض خالى ميكنيم
تك بيت:ها چى شده؟


شما ديروزناهار چى خوردين؟؟
جمله عاشقانه:استعفا نده
تك بيت: همه ى هستى من آيه ى تاريكىست


اگه خريدارى يه سر بزن اگه اومدى پاساژ گردى تو ويترين رو نگاه كن شايد چيز دندون گيرى پيدا كردى.تنها فروشنده اى كه پول نميگيره.
جمله عاشقانه:ننه كولم كووووووووووووو
تك بيت:خودش بهتون ميگه


ايشون ماهى يه بار آپديت مىشه.حالا هم كه شده يه لينك داده رفته(لينكشو نشد برم).
جمله عاشقانه:سهراب،شاملو
تك بيت:تو بلاگش به اندازه كافى شعر گذاشته


من تقريبا همشهرى ايشون هستم.يه مطالبى درمورد پل صراط نوشتنه كه منو ياد حرف رفيقم ميندازه كه مىگفت: لر(بختيارى) جماعت دو تا فاكتور هيچ وقت نداره.اول وجدان كارى دوم ايمان به خدا.!!! مثل اين كه اين دوستمون مثل من دوميش رو داره.در ضمن اولين كسيه كه به من لينك ثابت داده.
جمله عاشقانه: چپ بزنين
تك بيت: چلچله باد شمال زير بال مينات


ايشون آدم رو ذوق مرگ ميكنن با توصيف نىنى جونشون.مخصوصا من كه بچه آخريم. آدم واقعا شوق آلوچه رو حس مىكنه هر چند ممكنه نفهميمش.در ضمن آقاى همخونشو زياد كنين لطفا.احساسشو ممكنه ما پسرا بفهميم در مورد موجودى كه در وجودش نيست ولى عاشقشه.
جمله عاشقانه:سر رات پوشك بخر.
تك بيت:من دوست دارم خيلى من دوست دارم خيلى ولى چه فايده افسوس ستاره سهيلى


از بس تعريف كردم ازش دارم ديوونه مىشم در ضمن تمام آرشيوش رو گرفتم و خوندم.كف كردم به جان خودم.يه اشانتيون از آرشيوش:

اگه زمين صاف بود ميرفتم،به همه مقدسات قسم که تا آخرش ميرفتم..
حيف که گرده،هر چقدرم برم نهايتش اينه که ميرسم جايی که الان هستم...
لحن اين نوشتش منو ياد هولدن كالفيد ميندازه.ناتور دشت،نگين يادتون رفته خواهشا
جمله عاشقانه: ندارد
تك بيت:وقتى جمله عاشقانه نباشه تك بيت مىخواى چيكار؟


ديشب باز رفتم وبگردى در حالى كه مىخواستم برم دنبال سايت هاى عكاسى.
الان مىخوام يه گزارش جامععععععععععععععععععع(واقعا به همين غليظى) بدم
اين بار با لينك.


تولد

تولدت مبارككككككككككككككككاعتراف مىكنم كه مطلبش گيجم كرد.
ولى لذت بردم.
اميدوارم غم هاى زندگيت هر روز كمتر بشن



جواب

ايشون خواستن در مورد مطلبى كه گفتن نظر بديم.من هم از فرصت استفاده مىكنم و نظرم رو اينجا مىنويسم بلكه مجبور بشه به من لينك بده.
ايشون پرسيدن كه آيا هر كارى به خودى خود ارزشى داره و اگه كشف بشه يا نه تغييرى در اون مىده يا نه.و بعد پرسيده آيا كشف شدن يا نشدن آن اعمال بر ارزش آنها تاثير مىذاره؟؟
نظر من اينه كه بله هر كارى به خودى خود ارزش خودش رو داره.اين ارزش مىتونه يه ارزش منفى داشته باشه،مثل زدن زنگ يه خونه وسط ظهر تابستون و فرار كردن. و مىتونه ارزش مثبت داشته باشه مثل رد كردن يه پيرزن از عرض خيابون.
ولى آيا كشف شدن يا نشدن تاثيرى در اون كار داره؟ اون هم بله. در ارزشش تاثير داره.جالبيش اينجاست كه ممكنه با ارزش ذاتى اون كار مطابقت نداشته باشه.
مثلا ً وقتى شما زنگ خونه رو زدين مىرين پيش رفقاتون و با افتخار اين عمل رو تعريف مىكنين و تشويق هم ميشين يعنى در اون جمع اين كار برخلاف عرفش ارزش مثبت داره.
و يا وقتى شما در حال رد كردن اون پيرزن هستين ممكنه چند تا جوون (دختر يا پسرش فرقى نميكنه) خيلى شيك و باكلاس كه سگ تى تيش مامانيشون تو بغلشونه از اونجا رد شن و به كار تو پوزخند بزنن(يا نزنن) يا حتى در اون لحظه چند تا جوات ورژن خفن از اونجا رد بشن و چند تا ليچارى بارت كنن.
اميدوارم منظورم رو كامل رسونده باشم. نظر شما چيه؟؟
فعلا ً


در بياره؟؟

دوستان اجازه بدين كتش رو دربياره لطفا ً به خاطر من. مرسى از مرامتون
فعلا ً


كدوم؟؟

حاجى مشهدى....
يا
جوان ناكام....
كدوم رو مىپسنديد دوستان؟؟
فعلا ً


مثل گدايى كه بعد از اولين روز گداييش ديگه روش باز شده، حالا به هر بلاگى مىرسم آدرس مىذارم و ميگم كمى لينك لطفا
فعلا



Visit my Guestbook


يادش به خير

http://www.sanandaj.com/iran-postcards/images/funny/f100.jpg


شيرازى

شب مهتاب و دل من بىتاب
يادمه يه دست گل دادم به آب
اومدم بگم عزيز دل من
تو رو دوست دارم ولى
رفتم به خواب.
هر چى تو اين شهر كوفتى گشتم حتى اسم زيبا شيرازى رو نشنيدن.باورتون نمىشه بار اولى كه صداشو شنيدم داشتم سكته ميكردم.واقعا ً صداش حرف نداره.
فعلا


soal

يه سوال فنى دارم از خانوم ها. اين مانتوهاى سفيد از فلسفه اون ورش پيدا پيروى مىكنن درست مىگم؟؟؟
فعلا


يكى نيست به من بگه مرض دارى ماست و ترشى با هم مىخوري كه معده ات اين جورى چت بزنه و گوز پيچ بشه؟؟؟
فعلا


نظر شما چيه؟؟ايويچ بهتر بود يا ويرا؟؟؟


به خودش هم گفتم. اعتراف مىكنم فكر نمىكردم اين قدر قوى بنويسه.


گريه كنين مسلمونا گريه كنين ثوابه.شب اول قبر كه موقع جوابه. چند روز هحشر كه حساب و كتابه ثواب اين گريه بىحسابه.
آقا برو فكر نون باش گريه ملا آبه.
آقا اين بچه رو ساكتش كن.دهن داره يه قنچه.
قربان آن دهن برم من.
ابرو داره كمونچه.
لپاش عين تربچه.
شهر قصه.
فعلا ً


من خنگ بعد از يك ماه تازه فهميدم دروس عمومى به جز ادبيات و متون خودخوان تشريف دارن. يعنى خودت مىخونى بعد آخر ترم ميرى امتحان ميدى.تازه جالبيش اينجاست كه من هنوز هيچ كدوم از كتاب هاى عمومى رو نخريدم. راستى وقت من به شدت خاليه به جز چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه ها ديگه كلاس ندارم. احتمالا ً برم با رفيقم برم كلاس اتوكد. فقط مىترسم اين همه برم كلاس و بعد كار گيرم نياد.
فعلا ً


خبر دست اول اين كه رئال دو- صفر سلتا رو برده.گل اول رو رونالدو زده و گل دوم رو روبرتو كارلوس(عقش من) با پاى راست.


حاضرم هر روز حتى جمعه ها برم نماز جمعه ولى نشينم اين سريال مزخرف نرگس مينايى رو نگاه كنم.گند زده اين مردك دزفولى با اين سريال ساختنش
فعلا ً


حاضرم هر روز حتى جمعه ها برم نماز جمعه ولى نشينم اين سريال مزخرف نرگس مينايى رو نگاه كنم.گند زده اين مردك دزفولى با اين سريال ساختنش
فعلا ً


يكى از كسايى كه آدرس اينجا رو براش فرستادم، ليموترش بودن. ديروز به من ميل زده كه بلاگ خوبى دارى و گفته كه از نوشتنت معلومه بچه جنوبى!! واقعا ً اين جورى؟؟ اگه لهجى دارم بگين گطع كنم دوباره زنج بزنم.
فعلا ً


توى اين مدت به همه گفتم كه به بلاگم سر بزنن ولى نگفتم لينك مىخوام.از اين حرف بدم مىاومد.آدم رو ياد گدايى مىانداخت ولى امروز به پدرخوانده ميل زدم كه لينك لطفا


in yek hamle nezami nist


سياوش قميشيى توى يكى از ترانه هاش ميگه همه حرفا كه آخه گفتنى نيست.آره همه حرفى گفتنى نيست و اين حرفم هم يكى از اون هاست.ممكنه در آينده از نوشتن اين چيزها پشيمون بشم،ولى حتى اگه پشيمون بشم هم عيبى نداره.با خودم لج كردم مىخوام آبروى خودم رو ببرم.حرفم ممكنه منو احمق جلوه بده ولى اونم ديگه برام مهم نيست.و حرفم اينه.
امروز عصر تو خونه تنها بودم.داشتم شلوار مىپوشيدم كه برم نمىدونم چى بخرم كه يكدفعه يه چيزى به ذهنم رسيد.من تا حالا شمال نرفتم.!باورتون مىشه؟؟من حتى تا حالا دريا رو هم نديدم(حقيقتش قبلا ً زياد مىرفتيم ديلم ولى كوچيك تر از اون بودم كه يادم بياد) خلاصه همين مسئله كوچيك و مزخرف باعث شد بد جورى دلم بگيره.بدتر اون كه تنها بودم و وقتى فكر كردم كه الان توى دنياى به اين بزرگى هيچ كس نيست كه اين مسئله رو باهاش درميون بذارم و كسى نبود كه توى اون لحظه به من فكر كنه، داشتم ميمردم از غصه. ميدونم خيلى حرفم مسخره و مزخره و خيلىهاتون الان پيش خودتون ميگين مگه دريا چيه كه .من هم ميدونم دريا رفتن يا نرفتن چيز مهمى نيست ولى نمىدونم چرا اين جورى شدم يا كه چى.
فعلا ً


توى اين چند روزه هركارى كردم بلاگ نارنج باز نكرد.امروز بالاخره تونستم بخونمش.اين خانم محترم اونقدر زيبا و صادقانه مىنويسه كه آدم مجبور مىشه حتما ً درموردش بنويسه.سواى مسئله صادقانه نوشتن، ايشون نثر قوى و محكمى داره و مشخصه كه يك كتاب خوان حرفه اى بوده(يا هنوزم هست)
وحتى ممكنه در گذشته تلاشى براى نوشتن يا شعر گفتن داشته.مطلب آخرش در مورد مهاجرها قشنگ بود ولى مطلبش در مورد اون دو تا تراس يه چيز ديگه بود.يه مطلب هم داره به تاريخ 14 مهر.مىخواستم بهش بگم كه اون برادرها بعضىهاشون همون جورى موندن (يا مجبور شدن بمونن و يا حتى وقت نكردن يا نشده كه تغيير كنن).ولى متاسفانه يا خوشبختانه ما نسل بعدى اون طورى نيستيم و اونايى كه اون طورين (اكثرا ً) دلايل خاصى دارن كه چندان مقدس نيست.هنوزم واحدهاى سال اولى از قبل مشخص شدن و هنوزم خواهرها و برادر ها جدا مىشينن(كه با اون جدا نشتن ها خيلى فرق كرده). خلاصه اينكه اميدوارم موفق باشن و به نوشتن ادامه بدن.چيزى كه آدم رو خوشحال مىكنه اينه كه استقبال خوبى ازش شده و كامنت هاى زيادى براش مىذارن.راستى من چرا فكر مىكردم ايشون ساكن امريكا هستن؟
فعلا


ديشب نويسنده بلاگ رائول و پيپو دومين كسى بود (بعد از دماغ دراز) كه به من ميل زد.از من پرسيده كه نظرم راجع به بلاگش چيه.راجع به شما بايد بگم ما دوتا نقاط مشترك زيادى داريم اول اين كه دوتامون عاشق رئال هستيم و دوتامون ديوووونه رائول(با اين تفاوت كه من به اندازه يك اپسيلن كارلوس رو بيشتر دوست دارم).بعد اين كه دوتامون طرفدار تيم اسپانيا هستيم.بقيه نقاط مشترك بماند براى وقتى كه پيداشون كردم.ولى به عنوان يك طرفدار و نه متخصص خيلى خوب و صادقانه مىنويسى در ضمن پاهاى 17 و 34 پاهاى تو هستن.البته در مورد
بلاگ هاى ورزشى بايد اعتراف كرد كه سلاطين اسپانيا(كه به تازگى گفته ديگه نمىنويسم) بهترين ورزشى نويس بلاگ ها بود(البته من هنوز صفحه ساكر نيوز نويسنده بلاگ رئال مادريد رو نديدم). سلاطين اسپانيا با تسلطى كه به تاريخ رئال داشت عالى مىنوشت و مصاحبه ها و مطالبى كه ازكارشناسان اسپانيايى مىنوشت(و ما هيچ كدوم رو تا قبل از اون نمىشناختيم) آدم رو به اين فكر وا مىداشت كه داره توى اسپانيا(مادريد) زندگى مىكنه و بارها به سانتياگو برنابئو رفته.خلاصه اين كه اميدوارم برگرده و نوشتن رو ادامه بده.
فعلا


">in yek hamle nezami nist in yek manovr ast


اين هم از وضعيت اهواز. ديشب كنسرت پرىزنگنه بود توى سالن گيت.اين بچه بسيجيا هم ريختن دم گيت كه نذارن كنسرت برگزار بشه. اين هيچى بعد از برنامه هم كه مىخواستن برسوننشون فرودگاه، زدن شيشه ماشين رو شكوندن و شنيدم(مطمئن نيستم) تهديد كردن اگه باز بياد اينجا اسيد مىپاشن بهش.
فعلا


به يك عدد خانوم خوشگل خوشتيپ قدبلند مسلط به زبان اسپانيايى،آشنا به تايپ و تعمير وسائل خانگى جهت فهماندن اين اصل كه(حوله يك وسيله شخصيه داداش من) به اين برادر ما نيازمنديم.متقاضان مشخصات خود را به آدرس سايتهاى امريكن سينگلز و مچ ميكر بفرستن.ايشالا يه شوهر خوشكل چشم آبى گيرشون نياد و مجبور بشن به اولين كور كچلى كه اومد خواستگارى جواب مثبت دادن يا ندادن فرقى نمىكنه چون پدره اصرار داره با پسر برادرش ازدواج كنن و ننه نمىذاره مىگه بچشون ناقص مىشه ولى اصليتش مىخواد به پسر دختر خاله خودش بدش كه بعدن معلوم مىشه پسره معتاده و تا ميان به پسر برادر همسايشون بدنش،پسره رفته با زيدش كه تو خونه خالى گرفتنشون ازدواج كرده و خوشبخت شده و تا بيان بجنبن كه به همون كور كچله بدنش،اونم رفته با دختر بزرگترين سهام دار شركت شيرين عسل ازدواج كرده و نونش افتاده تو روغن و چون داغه بي خيال نونه شده و داره عسل رو خالى خالى مىخوره تا نونوايى بربرى ِ باز كنه و بتونه يه نون ديگه بخره.خلاصش اين كه بابا ننه تصميم ميگيرن دخترشون رو به دوست پسرش بدن قبل از اين كه تو خونه خالى با هم بگيرنشون.!!!!!!!!!!
از اين انشا نتيجه ميگيريم حالا كه قبل از ازدواج بايد بريم آزمايش اعتياد بديم، پس صبحش يه بطرى آبليمو بخوريم براى دنيا و آخرتتون هم كه شده در جشن عاطفه ها شركت نكردين عيب نداره 6 ماه صبر كنين دم عيد دوباره برگزار مىشه.
فعلا


دخترك خنديد..
#چى كار مىتونم بكنم؟
پروانه كوچكى نگاه دخترك را دزديد.دست پدر مانع از رفتن دختر به دنبال پروانه شد.
#كمرم مىشكنه بعد از اين
دستى به موهاى بلند دخترك كشيد.
#مادرش دوست داشت موهات بلند باشن
نگاهش را از چشمان عسليه دخترش دزديد.
#مىخواستم يه ساك بخرم تا وسيله هاتو توش بذارم،ديدم چيزى ندارى كه بخواى ببرى
دخترك با دستهاى كوچكش ريش زبر و چند روزه مرد را لمس كرد.
#تو اين لجن زار نه دزد شدم نه آدم فروش نه معتاد
دست دخترك را بوسيد.
#مىدونم تا آخر عمرم پشيمون مىشم از اين كارم
بند كفش دخترك را كه باز شده بود بست.
#تو جاى من بودى چيكار مىكردى؟
دخترك را بوسيد، بغض كرده بود.
#هيچ وقت موهاتو كوتاه نكن
دخترك خنديد...


خوب بالاخره شك فلسفيم تموم شد(ديگه پريود نيستم!!!!!!!!!!!). بايد از دماغ دراز عزيز تشكر كنم كه نامه اش تلنگر خوبى بهم زد و تونستم بعد از مدت ها يك داستان بنويسم(خداييش به خاطر رضايت دماغ دراز اين داستان رو ننوشتم).ممنون ميشم اگه دوستان داستانم رو نقد كنن.
فعلا


ديشب براى بيست نفر آدرس بلاگم رو فرستادم كه ياهو دو تاشو برگشت زد.
از اون بيست تا امشب دو نفر برام ميل زده بودن. يكى رو نفهميدم كيه و اون يكى دماغ دراز بود كه بهم گفت منظور از بلاگم رو نفهميده و چرا هر چيزى توى روز اتفاق ميافته رو ميام مىنويسم. راستش حرفش منو به فكر انداخت كه واقعا حرفش درسته يا نه؟ چون وقتى اينجا رو راه انداختم(ديشب) هدفم همين بود و هنوز وقت نكردم بشينم فكر كنم و داستان يا مطلب يا هر چيز ديگه اى رو اينجا بنويسم .خلاصش اين كه نميدونم. خئا نكنه من دچار شك فلسفى بشم.براى مدت مديدى چت مىزنم عميق(يه چيزى تو مايه هاى پريود)!!!!!!!!!!!!


الان يه فال ورق زدم كه اين بلاگ معروف مىشه يا نه؟؟؟ جوابش منفى بود!!!!!!!!!!


آب كه مىپاشم ميگه چرا مىپاشى،وقتى نمىپاشم ميگه آب بپاش خاك بلند نشه!!!!!!سازتو مشخص كن پدر من.


اى من شاشيدم به اين دانشگاه پيام نور واحد اهواز.اى من شاشيدم،اى شاشيدم.اين همه برو سر كلاس،آخرشم برى توى برد نگاه كنى ببينى نوشته كلاس ادبيات از نهم آبان.اى من شاشيدم......


من رو بايد به اتهام نشر اكاذيب انداخت زندان.اين همه گفتم برادرم هيسترى رو پاك كرد ، امروز فهميدم خود بخود ، خودش هيسترى رو پاك مىكنه.چى كارش بايد بكنم؟؟؟؟؟؟


تا ربع ساعت ديگه بازى استقلال پيروزى شروع مىشه و من تا يك ساعت ديگه دومين ضد حال رو از دانشگاه مىخورم.ساعت 4 تا 6 كلاس ادبيات دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فقط نيمه اول رو مىبينم.بازم خوبه توى ربع ساعت اون هم پياده مىرسم دانشگاه، بقيه كه فكر نكنم همين يك نبمه رو ببينن.الان دارم به اين فكر مىكنم كه چقدر خوب مىشه اگه استاد ادبيات آقاى يونسى باشه.!خيلى آدم باحاليه و تنها مشكلش اينجاست كه نمره مفت به كسى نمىده هر چند من اگه همه درسامو بيافتم جلوى ادبيات كم نميارم.


توى آرشيو استامينوفن خوندمش: ای مرگ بيا که زندگی ما را کشت


يك نكته مشترك در مورد بلاگ ها اينه كه توى اين چند وقته همه دارن در مورد پائيز و زيبائيهاش و اين صحبت ها مطلب مىنويسن، ولى من حداقل تا زمانى كه بايد در اهواز زندگى كنم(كه به نظر مىرسه حالا حالاحا اينجا تلپيم!)، نمىتونم در مورد پائيز هيچ حرفى بزنم.دليلش هم اينه كه توى اهواز فصلى به اسم پائيز بىمعنى ِ.سواى هواى مزخرفش كه تا اواسط آبان(بلكه هم بيشتر) هنوز هم بوى شرجى و تابستون رو مىده و بيشتر مواقع بايد كولر روشن باشه، محيط شهر هم اين وضع رو بدتر مىكنه. توى تمام سطح شهر فقط مى تونى درخت اكاليپتوس و يكى دو نوع ديگه كه اسمشون رو دقيق نمىدونم رو ببينى.نقطه مشترك اين درخت ها اينه كه جزو درخت هاى هميشه سبز هستند.يعنى شما هيچ وقت نمىتونى توى اهواز از صداى خرد شدن يه برگ خشك شده كه توى يك عصر سرد پائيزى روى سنگ فرش پياده رو افتاده لذت ببرى. خلاصش اين كه و آنگاه كه پايت را بر برگ نهادى و از صدايش تا عرش رفتى.... مرا هم يادى كن


الان داشتم بلاگ استامينوفن رو مىخوندم.حرف قشنگى زد
اگر يهودا نبود مسيح به آسمانها نمىرفت.
اينم از آرشيو همين بلاگ:
اااااااه،ای الهه ناز..اگه با دل من ساختی که هيچی وگرنه
اين دختر خاله ا ت 6 ماهه داره آمار ميده..ديگه خود دانی..
يك چيز ديگه: تنها مشکل من برای رفتن پيش خدا ترسم از ارتفاعست..
و جواب من اينه كه: از كجا مىدونى خدا اون بالاست؟شايد بايد جاهاى ديگه اى هم دنبالش بگرديم
ديوانه اين استامينوفن شدم من.احتمالا ً امشب تمام آرشيوش رو بگيرم.
فعلا ً.........


آقا يكى به من بگه فونت و اندازه اين نوشته هارو چطور عوض كنم؟؟؟كمك كمممممممممممممكككككككككككككككككك
قالبش رو چى؟؟ازش خوشم نيومده


يه چيزيم مىشه.وسط مهر ماه كه پس فردا كلاسام شروع مىشن،رفتم خط شبانه گرفتم.ديشب بلاگهاى زيادى گرفتم ولى يكيشون كه خيلى حال داد بلاگ فريد و خانومى بود.(هرچند نوشته ديگه نمىنويسم ولى اميدوارم بنويسه).در ضمن اين جايزه نوبل صلح هم مبارك.احتمالا ً اين جايزه كمك زيادى به فعالان حقوق بشر و كودكان مىكنه و اشخاص زيادى از اين به بعد دوست دارن در اين حوزه فعاليتى داشته باشن.موفق باشن و نخسته.
فعلا ً .............
------------------------------------------------------------------------------------
امروز بازى جام بين قاره اى، بين ايران و نيوزلند برگزار شد.(با گزارش خوب فردوسىپور).من مشنگ كه فكرمى كردم بازى فرداست،براى خودم گرفتم خوابيدم و نيم ساعت اول بازى و گل اول رو از دست دادم. بازى خوب مهدوىكيا بعد از اين غيبت طولانى و عجيب به دل همه ما نشست و مطمئنم كه از ديدن دوباره اين پسر سر به زيرو محجوب (بر خلاف خيلى از هم تيمىهاش در تيم ملى) با پيراهن تيم ملى همه ما خوشحال شديم.در اين بازى نصرتى و نويدكيا(كه به جاى نيكبخت اومد) نتونستن بازى همشگيشون رو ارائه بدن كه علتش،قرار نداشتن در پست تخصصيشون بود.ميرزاپور هم با تحمل انتقادهاى بعضا ً مغرضانه امروز به خوبى از عهده معدود حملات نيوزلند براومد(از جمله دو كرنرى كه با خروج خوب دفع كرد و تك به تك اواخر بازى كه با رفلكس خوب توپ رو به كرنر زد).خيلى از اهالى فوتبال بايد قبول كنن كه دوره برومند و فنايى گذشته و ميرزاپور بر خلاف بقيه يك دروازبان مقطعى نيست هر چند بايد پذيرفت روحيه بالا و فوق العاده عابدزاده را نه او و نه هيچ گلر ديگرى ندارد.ضمن آنكه رقيبى جدى بنام رحمتى او را دنبال مىكند.خط دفاعى تيم روز پركارى را پيشرو نداشت و نمىتوان اين بازى را امتحانى جدى براى مدافعان دانست.كعبى كه در مدت غيبت مهدوىكيا در رقابت با مهدىاميرآبادى جاى ثابتى در تركيب تيم پيدا كرده بود و با بازگشت مهدى تصور مىرفت به نيمكت ذخيره ها منتقل شود،در اين بازى نه تنها فيكس بود بلكه درخشيد و با زدن گل سوم بار ديگر شايسته گى هايش را ثابت كرد.در خط حمله كريمى با دو گلى كه زد نشان داد افتش مقطعى بوده و دوباره به روزهاى اوج بازمىگردد.تنها يك حرف قديمى مىماند كه:آقاى كريمى ،كمى پاس لطفا ً فقط كمى.بزيك در حضور اندكش يك پاس در عمق زيبا داد تا نشان بدهد مربيانى مثل كاظمى و بگوويچ هستند كه علاوه بر بازيكن سازى در احيا كردن بازيكنانى كه تصور تمام شدنشان مىرود هم تخصص دارند.(به فهرست بازيكنان ملىپوش فولاد و سن آنها نگاه كنيد و يحيى را هم از ياد نبريد كه سلطان او را كنار گذاشت و اكنون نوبت سهراب است تا يك كروات ديگر به احياى او بپردازد).دايى ولى در اين بازى يكى از محدود بازيهاى كم فروغش را پشت سر گذاشت،كه بايد دليل اصلى آن را دو مصدوميت پىدرپى طىيك ماه گذشته دانست .دايى هنوز تمام نشده مطمئن باشيد.
و اين بازى به پايان رسيد.بايد ديد برانكو براى آينده تيمى كه در دست گرفته چه
برنامه هايى دارد.به هر حال او مىداند با توجه به نتيجه اى كه در بوسان گرفته انتظارات زيادى از او و تيمش داريم.چهره دايى در هنگام بالا بردن جام حالت غريبى داشت.اين اولين جام رسمى است كه او با پيراهن تيم ملى بر بالاى دست گرفته.عادت به ديدن اين صحنه نداريم متاسفانه.حيف از اين كه او در حالى مدال قهرمانى بوندس ليگا را دارد كه از مدال قهرمانى آسيا بىبهره است.
ببخشيد كه زياد شد ولى حال كردين تجزيه تحليل رو !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فعلا ً....
------------------------------------------------------------------------------------
امروز(22/7) جلسه اول بود هى مىگن آمار قبولى دخترا بيشتر شده ،من نمىفهميدم يعنى چى تا امروز كه ديدم بالاى 20 تا دختر هست و ما پسرا فقط 6 نفريم!!! خلاصه جلسه اول ختم به خير شد تا بعد.
فعلا ً ....
------------------------------------------------------------------------------------
بعد از سه ماه علافى دوباره پاى درس ها نشستن يك كمى سخته.عصر تا حالا مىخوام بشينم پاى اين كتاب حوصله نمىكنم.
فعلا ً.....
------------------------------------------------------------------------------------
اگه امشب هم مثل پريشب حتى ياهو هم بازنشه خشتك اين شركت رو مىكنم.(هيچ گهى نمىخورم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!).خبر دست اول اينكه رئال مىخواد آخر اين فصل بوفون رو بخره.خيلى ازش خوشم مياد ولى با كاسياس بيشتر حال مىكنم.در ضمن رئال يه مدافع مركزى عالى مىخواد كه بذارش كنار هلگرا نه يه دروازبان كه جاى كاسياس رو بگيره.(كسى نظر منو پرسيده بود!!!!!!!!!!!!!).
فعلا ً......

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از:دانشجويان محترم سال اول
به:استاد عظيم الشان
آمديم نبوديد،نياييد...(سر وقت كلاسش نيومد ساعت ديگه مىآد؟!)
امروز به دليل يك ساعت و نيم علافى كه سر كلاس كشيديم،رسيدم يه آمار مختصر بگيرم.بابا گفتن هرم قبولى كنكور برگشته ولى نه ديگه اينقدر.بالاى 40 نفر دختر و فقط 5 تا پسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
توى اين پسرها هم شايد يكيشون باشه كه سرش به تنش بيارزه و بشه باش رفاقتى كرد.3 تاى ديگه نه.
فعلا ً .....
------------------------------------------------------------------------------------
ديشب تا ساعت 4 نشستم به بلاگ گيرى.امروز نشتم به خوندنشون و الان مىخوام يك گزارش جامععععععععععععععععع(به همين غلظت) از بلاگ هايى كه خوندم بدم(هنوز نفهميدم چطورى بايد لينك بدم وگرنه مىدادم(لينك منظورمه!!!!!))
از بلاگهايى كه ديشب كسف كردم،سردبير:عمه ام،بود كه خيلى باهاش حال كردم مخصوصا ً با عكس رجب.
بلاگ كاريكلماتور رو هم خوندم كه بعضى نوشته هاشون قشتگ بود.
من هميشه لوگوى انگورى رو مىديدم ولى فكر نمىكردم اينقدر جدى و موشكافانه بنويسه. حرفاش آدمو به فكر مىاندازه.
اين بلاگ گايانه رو هم بار اول بود كه سر زدم.از مطلب سيخكى اندر كون بقيه بلاگها خوشم اومد(زحمت كشيدم).
بايد بشينم آرشيو بلاگ قوزميت رو بگيرم.نوشته هاش باحال بود.
دو تا بلاگ هست (هر دو تا رو تازه ديدم) كه يك مطلب در موردشون صدق مىكنه.هستى خانوم و پيشى.در موردشون بايد بگم يا من از خيلى از مسائل بىخبر موندم يا نويسنده اين بلاگ ها دختر نيستن(چرا درصد احتمال اول رو بيشتر مىدونين). دليلم براى احتمال دوم اينه كه توى نوشته هاشون چيز جديدى كه آدم رو با ديد يك دختر در مورد سكس آشنا كنه،ديده نمىشه.بيشتر آدم رو ياد جفنگيات سكاف مىاندازه(سواى نثر بىپرواشون كه از دخترى كه در جامعه نيمه سنتى ايران بزرگ شده بعيده).
وقتى متوجه شدم بلاگ آسمان هاى تاريك در مورد سياست مىنويسه حوصله نكردم بخونمش.حقيقتش اصلا ً حوصله سياست رو ندارم.وضعى كه در ايران بوجود اومده طوريه كه ديگه سياست از بىپدر و مادرى در اومده بايد لقب ...كشى رو بهش داد!!
يك بلاگ ديگه هم ديدم به اسم بارون.اين شخص اولين كسيه كه دارم مىبيتم داره از خوبيه عربها مىگه.نمىدونم والا شايد راستبگه(مگه دليلى براى دروغ گفتن داشته باشه).ما كه 19 ساله از عربهاى خوزستان چيزى نديديم.
آخرين بلاگ جديدى كه خوندم،بلاگى به اسم زهرا.دو جا در مورد يك چيزى به اسم
نوشته كه حتما ً يك مبحث تخصصيه.ولى بهش پيشنهاد مىكنم اگه دوستى داره كه بختياريه، ازش بپرس اونو ياد چى مىاندازه؟؟!!!بعد اگر مىدونست ازش بپرس خوب پس كجاست؟؟!!!!!!!!!!!!بخدا جاى بدى نيست حتى اگه خواستى از يه مرد بپرسى،بپرس چون بىتربيتى نيست.كامنت يك نفر به اسم زينب رو هم در مورد شيرين عبادى گذاشته و جوابش رو داده كه به نظر من جواب قانع كننده اى نيست.در جواب اين خانوم(زينب)بايد بگم:توى اين بازه زمانيى كه در حال سپرى كردنش هستيم ،فوتبال و كشتى نتونستن غرور ملى رو بهمون برگردونن و سدا و سيما هم كه قربونش برم هر روز داره بيشتر مىزنه توى سر اين طفلك يك همچين جايزه اى كمترين كارى كه مىكنه اينه كه خون تازه اى در رگ اين ملت غمگين(كه تو جشن هاى نيمه شعبانش بايد همون هايى خوشحالمون كنن كه روز فوت حضرت على سعى مىكنن گريمون بندازن) جارى مىشه.به همين خاطر ذوق مرگ شدن زهرا به نظر من عاديه.
ديگه اين كه كاپوچينو رو هم خوندم و استقبال از خانم عبادى رو از شبكه 5 فرانسه ديدم.سنگ تموم گذاشتين.يكيتون يك گزارش جامععععععععععععع(به همين غلظت!)در موردش بنويسين لطفا ً.
فعلا ً..........
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------


يكى به من بگه اگه بخوام اينجا هم فارسى هم انگليسى توي يه متن داشته باشم چه بكنم ؟؟ قاطى مىكنه


ساعت اينترنت رو تو4-5 روز تموم كردم.البته ببيشترش از طريق باز نكردن خيلى از سايت ها(حتى بعضى مواقع ياهو هم باز نمىشد)شد و بعد هم كه هيستريم پاك شد.امروز زنگ زدم به شركته كه چرا اين خط اينقدر سنگين بود گفت تا روز 4شنبه تمام خطهاى خوزستان جز اون شركتايى كه ديش داشتن قطع بودن.
فعلا ً....
-------------------------------------------------------------------------
امروز با ممد(ملقب به دزبول)رفتيم نادرى .اون كتاب مىخواست بگيره من هم اشتراك اينترنت.ممد كتابى كه مىخواست پيدا نكرد.بعد رفتيم آخر طالقانى براى اشتراك كه اونجا نگرفتيم،گفتيم بريم بين الملل كه دنبال كتاب بگرديم بعد هم بريم تو نادرى براى اينترنت من.خلاصه همين جور كه داشتيم طالقانى رو مىاومديم پايئن و در ضمن فيض مىبرديم،دو تا دختر افتادن جلومون.
دزبول گفت(با لهجه دزبولى باكلاس بخونين):خرس!اين دو تا دارن چراغ مىزنن.
ازاونجايى كه رسالت من در زندگى ضد حال زدنه،گفتم(با لهجه لىلى پوتى بخونين):من مىدونم كه پا نمىدن.
خلاصه از من انكار و از ممد اصرار(يابرعكس).همين جور رفتيم و چرند گفتيم با هم تا رسيديم بين الملل.رفتيم تو.ممد رفت دنبال كتاب درسى من رفتم سمت كتابهاى رمان و داستان كوتاه،آقايى(يا خانومى)كه شما باشى سر بلند كرديم ديديم دو تا سوژه اومدن داخل و اونطرف دارن با كتابها ور مىرن.آقا ما رو مىگى؟؟؟؟؟حقايقى بس بزرگ در مقابل چشمان ِ حيضمون آشكار شد(از جمله اينكه حتى اين ممد بيشعور هم يه چيزايى سرش مىشه).سرتون رو درد نيارم زديم بيرون و راه افتاديم دنبالشون.رفتن سوار تاكسى شدن گفتن گلستان.ما هم سوار شديم(ممد نشست جفت اونا من با يه مسافر ديگه نشستم جلو) و ممد شروع به زدن مخشون.تاكسىهاى گلستان از جاده ساحلى مىرن.تا مرده پيچيد كه از اون طرف بره گفتن آقا مىخواستيم بريم خوابگاه،چرا از اين ور اومدى؟؟ممد مخشون رو زد كه پياده نشن.اول گلستان پياده شديم و از اونجا دوباره گفتيم بلوار و 4تايى سوار شديم.اين ممد هيچ موقع آدم باشعورى نمىشه.ورداشته اسم خودشو عوضى گفته به اسم من كه رسيده گفته فريد.ما دو تا مشنگ هم اومديم شماره موبايل ِ يكى ديگه از بچه ها رو داديم،حالا عزا گرفتيم كه بهش بگيم يا نه.گفتن سال اولى ِ دانشگاه چمرانن(حرف دومشون راست بود ولى اولى رو نمىدونم).تازه معلوم هم نيست زنگ بزنن يا نه.از اون بدتر در حال حاضر هر دوتامون در تنگناهاى شديد مالى هستيم طورى كه نه راه پيش داريم نه راه پس.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فعلا ً.......


بعد از يك شكوندن يك كيلو تخمه به شدت شور،فقط يك ليوان آب ييييييييييييييييييييييييييييخ
مىچسبه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فعلا......
-------------------------------------------------------------------------
ديشب يك ساعت و نيم نشستم بلاگ گرفتم،عكس گرفتم(البته عكس بىناموسى نبود عكسهاى سايت يك خانم عكاس ايرانى بود كه اسمش يادم رفته).خلاصه وقتى خوابيدم كلى خركيف بودم كه جمعه رو افتاديم بلاگ خونى.آقا (منظورم برادرمه)صبح پاشده براى خودش تمام هيسترى اينترنت رو پاك كرده به طرز وحشتناكى حالم گرفته شد،رسما پنچر شدم.
فعلا.....
-------------------------------------------------------------------------
از رفيقم يك سىدى كريس دىبرگ گرفتم،كه روش نوشته بود كريستى برگ!!!15 تا آهنگ توى يكى از فولدرهاش هست كه صوتيه كنسرتش در دوبلينه.من با اين 15 آهنگ خيلى حال مىكنم ولى آهنگrevolution به شدت حال مىده.كلا نوارهاى صوتيى كه از كنسرتها ضبط مىشه خيلى بيشتر از نوارهاى استوديويى بهم حال مىدن.مخصوصا صداى ابى روى صحنه.من بايد با اين هيسترى چيكار كنم كه برگرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فعلا....
-------------------------------------------------------------------------
از صبح تا الان كه يك عصر دلگير جمعه مىباشد(هر موقع جمله از دستم در مىره به همين فعل ختم مىشه)3 بار كانكت شدم ولى محض رضاى خدا و خلقش(خرس هم جزو مخلوقات خداست!!!!)حتى ياهو هم باز نشد
فعلاً........
-------------------------------------------------------------------------
امشب فيلم من ترانه 15 سال دارم رو ديديم.فيلم قشنگى بود.رفتار و عكس العمل هاى قهرمان فيلم با اينكه طبيعى بود ولى اعصابم رو خرد كرد.
فعلاً.....
-------------------------------------------------------------------------
احتمالاً موزيك ويدئوى از كريستين اگورلا رو ديدين(اين بشر بد جورى منو ياد مرحوم سوزان روشن ميندازه).متوجه سوتيه بزرگ كارگردانش شدين؟اوايل ويدئو سايه دوربين مىافته روى ماشينى كه داره از جلوى دوربين رد مىشه.حالا به جاى اينكه دنبال دلايل من براى مطرح كردن اين مساله بگردين،دنبال پرتغال فروش بگردين كه كليد خيلى از مسائل دست اونه.
فعلاً....


امروز بالاخره بعد از عمرى اشتراك گرفتم ولى اى كاش نمىگرفتم،بس كه اين خط سنگين بود حتى ياهوو رو هم به زور باز كرد،چه برسه به پزشين بلاگ.ولى عصر برعكس شد يعنى ياهوو رو باز نكر ولى پرشين بلاگ رو چرا!!.امروز خيلى از بلاگ ها رو خوندم(خيلىها رم نخوندم).زير شلوارى،پيام،پينك فلويديش،پمى،صدرا و خيلى از قديمىهاى ديگه ولى خورشيد خانم و پدر خوانده رو باز نكرد.به يك بلاگ تازه(براى من)برخوردم كه زن نوشت بهش لينك داده بود به اسم نارنج.خيلى برام جالب بود،يك خانم 32 ساله ايرنى ساكن امريكا با افكار،گذشته و دغدغه هاى خاص خودش مخصوصا زمانى كه در مورد دخترش مىنويسه.آدم ياد رمان چراغ ها را من خاموش مىكنم از زويا پيرزاد مىافته.راستى امروز كه توى آيينه حمام نگاه مىكردم متوجه شدم هيكلم به شدت استعداد بادى بيلدينگ داره! اگر نبود آرزوى(بخونيد صودا(يا سودا)) نوشتن و زيادى قطر كاليبر(اين دومى دليل اول!)،دنبالش مىرفتم.الان توى بلاگ زن نوشت مطلبى در مورد فريدون فروغى خوندم البته فروغى خواننده مورد علاقه من نيست ولى وقتى چشمم به شعر سياوش قميشى(كه با صداش كلى حال مىكنم ولى با بعضى شعرهاش نه)كلى ذوق كردم چون همين آهنگ رو توى يك سىدى دارم ولى چون تازه ويندوز عوض كردم فقط برنامه مديا پلير دارم،نتونستم گوشش بدم.الان هيچ چيزى(واقعا هيچ چيزى) به اندازه يك سىدى نرم افزار وينمپ خوشحالم نمىكنه.الان هم بايد بخوابم(ساعت 2:11 شبه) فردا بايد برم تا كيانپارس كار دارم.
فعلا..


منت خداى را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكراندرش مزيد نعمت.هر نفسى كه فرو مىرود،...
اى مرغ سحر عسق ز پروانه بياموز كان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبت بىخبرانند كان را كه خبر شد خبرى باز نيامد

سلام سلام سلام
من فريد هستم.دبيرستان كه بودم يكي از بچه ها اسم فريد خرسى رو گذاشت روم.
دليلش؟خوب مشخصه چون جزو بزرگان كلاس بودم! تقريبا نه ماهى ميشه كه با بلاگ آشنا شدم ولي به دلايلى از جمله كنكور و رفتن كامپيوتر از خونه نتونستم اين بلاگ رو كه خيلى وقته توى فكرشم بسازم ولى خدا رو شكر الان هم مشكل كنكور حل شد هم كامپيوتر.من دقيقا از روز 8/11/82 شروع به نوشتن خاطراتم كردم و از الان ميخوام كه هم نوشته هاى قديميمو اينجا بنويسم هم خاطرات آينده؟!!! خلاصه اين كه همين ! اينجا از همه چيز(تقريبا) مىنويسم يكى از دلايلىكه باعث شد اينجا رو راه بندازم اينه كه تنهام در حال حاضر خيلى تنهام مخصوصا اين كه خيلىٍ وقته به درد بى زيدى مبتلا شدم.
در ضمن نميتونم بگم كه اگه كسى نياد و وبلاگم رو نخونه اصلا ناراحت نميشم و دارم براى دلم مىنويسم,چرا من از اين كه وبلاگم مخاطب هاى زيادى پيدا كنه نه تنها خوشحال مىشم بلكه يكى از اهدافم هم هست(حال كن انشا).خلاصه اين كه از اين به بعد تاريخ هر خاطره قديمي رو زيرش ميزنم و هر مطلبى كه تاريخى زيرش نداره عقل سليم حكم مىكنه كه اون مطلب قديمى نيست(شايدم حكم نكنه!!!)در حال حاضر جفنگ ديگه اى به ذهنم نمىرسه كه باهاش مختون رو كار بگيرم بريد به وبگرديتون برسين.
فعلا...


الووووووووووووووووووو


دوست‌داشتني‌ها

Magnum Photo
hichkas
TRANSLATION
My Photos

!ما اينيم

فعلا حرفي درباره خودم ندارم،بعدا ميگم



<-----پست الكترونيك <-----ارتباطات

آرشيو

10/01/2003 - 11/01/2003
11/01/2003 - 12/01/2003
12/01/2003 - 01/01/2004
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
04/01/2004 - 05/01/2004
05/01/2004 - 06/01/2004
06/01/2004 - 07/01/2004
07/01/2004 - 08/01/2004
08/01/2004 - 09/01/2004
09/01/2004 - 10/01/2004
10/01/2004 - 11/01/2004
11/01/2004 - 12/01/2004
12/01/2004 - 01/01/2005
01/01/2005 - 02/01/2005
02/01/2005 - 03/01/2005
03/01/2005 - 04/01/2005
04/01/2005 - 05/01/2005
05/01/2005 - 06/01/2005
06/01/2005 - 07/01/2005
07/01/2005 - 08/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
09/01/2005 - 10/01/2005
11/01/2005 - 12/01/2005
12/01/2005 - 01/01/2006
01/01/2006 - 02/01/2006
02/01/2006 - 03/01/2006
03/01/2006 - 04/01/2006
04/01/2006 - 05/01/2006
05/01/2006 - 06/01/2006
06/01/2006 - 07/01/2006
07/01/2006 - 08/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
09/01/2006 - 10/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
11/01/2006 - 12/01/2006
12/01/2006 - 01/01/2007
01/01/2007 - 02/01/2007
03/01/2007 - 04/01/2007
04/01/2007 - 05/01/2007
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
11/01/2007 - 12/01/2007
04/01/2008 - 05/01/2008
06/01/2008 - 07/01/2008
07/01/2008 - 08/01/2008
08/01/2008 - 09/01/2008
09/01/2008 - 10/01/2008
01/01/2009 - 02/01/2009
06/01/2009 - 07/01/2009


پيوندها

Agha DaDaSh!
NeDa
Mr. President
acetaminophen
aaab
ahwazok
bache mis
raul4ever
nemesis
cigari
chemidunam
ghara!!
navid ronaldo
kianpars
Yeki az Paris
Don Quichotte
bahare
farima